تولد محمد مهدی
سه سال گذشته، باورم نمی شود چه زود گذشت و من هنوز گاهی باورم نمی شود که تو کنار منی آمدنت ناباورانه بود و بودنت لذت بخش است. دوای تمام دردها ، غم ها و خستگی هایم است . وقتی نرمی بدنت را در آغوش می کشم، وقتی سر و صورت و دهانترا می بوسم و می بویم هیچ غمی نمی ماند.و میدانم که چقدر زمانی دلتنگ در آغوش کشیدنت میشوم پس قدرش را میدانم من می دانم قدر زمانی را که برای اولین بار لب هایت روی هم لغزید و صوتی شبیه ماما از بینشان خارج شد..قدر چشمان معصومت که پر از سوال اند.به چشم هایت فکر می کنم،به دریای پاکی که قطره ای آلودگی به آن راه نیافته.به چشم هایت فکر می کنم و سیر نمی شوم.به اولین قدم هایت فکر می کنم،به اولین موفقیت هایت،به اولین ت...
نویسنده :
مامانی
18:35