نی نی های دخترم
برای اولین بار وقتی زهرا رو بار دار بودم با مامانم یک عروسک دختر پارچه ای از اونهایی که کلشون از تنشون بزرگتره براش خریدم وقتی دخترم عروسک رو شناخت اون شد بچه اش البته یکی از عروسکهای سیسمونیش رو که قرمز بود توی دوران طفولیت خیلی دوست داشت رنگش براش جلب توجه میکرد تا اینکه وقتی ۲ سال و نیمه بود توی سفر کیش یکی از این نینی های خواب براش خریدیم همونجا اسمش رو بهار گذاشت و دیگه همه چیزش بهار بود همه بهار رو میشناختن از آخرین پوشکهای خودش چند تایی مونده بود اینقدر بهار رو با اونا پوشک کرد تا چسبشون از بین رفت واینبار با چسب نواری میچسبوند شیرش میداد حمومش میداد . . . خلاصه بهار عضو اصلی خونه ما بود تا وقتی محمد مهدی رو باردار شدم و با تولد محمد ...
نویسنده :
مامانی
15:28