، تا این لحظه: 18 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره
، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

فرشته های کوچولو

اتاق جدید و این روزهای ما

1391/7/17 7:10
نویسنده : مامانی
297 بازدید
اشتراک گذاری
۱ ماهی میشه که اتاق بچه ها کلا تغییرات پیدا کرده ولی تنبلیم شد که بنویسم

جریان از اونجا شروع میشه که زهرا برای سیسمونی یه تخت نوزادی داشت که توی اتاق ما بود و تا حدود ۱سال و نیمگی توش میخوابید و یه سرویس خواب توی اتاقش که بعد از اینکه توی اون نوزادی جاش نبود اونیکی تخت به اتاق ما منتقل شد تا محمد به دنیا اومد

حالا دیگه تخت نوزادی هم اومد توی اتاق ماوحسابی جا تنگ شد تا اینکه محمد هم به سرعت رشد کرد و اونتو جاش نبود پس ۱تخت ۱نفره برای زهرا خریدیم و زهرا به اتاق خودش منتقل شدو تخت نوزادی هم جمع شد

مدتی به شوق تخت جدید اوضاع خوب بود تا اینکه بهانه گیری ها شروع شد:

خوش بحالتون همه اونجا میخوابین فقط من

چرامحمدپیشه شماست ولی من . . .

. . .

ولی از اونجایی که محمد تا ۲ سال و نیمگی شیر میخورد نمیشد شبها جدا بخوابه خلاصه از اوضاع پیش آمده و تنگی جا تخت محمد هم جمع شد

واما اتاق زهرا که کوچیک بود و جای ۲ تا تخت رو نداشت پس تصمیم گرفتیم یه سرویس خواب جدید با تخت دوطبقه براشون بگیریم

و کلا اتاق رنگ آمیزی شد و ... خلاصه یه دستی هم به سر وروی اتاق کشیدیم

سال گذشته برای زهرا با مشاور صحبت کردم برای ریخت وپاشی اتاقش گفتم پرسید حتما وسیله زیاد داره

گفت که اتاقش رو تا جای ممکن خلوت کنیم

زهرا اینقدر اسباب بازی داشت که برای محمد تازه حالا که اسباب بازیهای پسرونه میخواد شروع به خرید اسباب بازی کردم خلاصه اینکه اتاق جدید رو تا جای ممکن خلوت کردیم از تاثیرات عالیش اینه که اگر هم ریخت و پاش بشه زهرا خودش راحت و با علاقه مرتبش میکنه و رنگش رو هم برای اینکه هم به دختر بیاد هم پسر سبز انتخاب کردیم

اولش خواستم آبی صورتی باشه یا کلا ۲ رنگ دخترونه پسرونه ولی دیدم بازم شلوغ میشه

البته روتختی جدیدهنوز فرصت نشده بخرم و . . .یعنی هنوز کامل نیست با این حال اینم عکس تخت جدید

                

 و اما محمد مهدی که مدتیه به اسباب بازی های پسرونه روی آورده و ایام تابستون که با امیر مهدی ومیکاییل دور هم جمع میشدن از شخصیت های کشتی کج (به قول خودش آدمام) واژدها خوشش اومده و همه جا با خودش میبرشون و باشون بازی میکنه

               

               

از طرفی هم بابایی یک پکیج آموزشی به نام تراشه های الماس براش خریده که یه چیزی شبیه بن بن بن هستش که برای زهرا استفاده کردیم و واقعا مفید بود محمد هم آموزش کلمات رو شروع کرده وتا حالا چند کلمه ای رو یاد گرفته و زهرا هم دائما توان خوندن و نوشتنش رو به رخ داداشش میکشه و من هم براش توضیح میدم که مامان تو هم بلد نبودی با هم تمرین کردیم بزرگ شدی خانم شدی یاد گرفتی وحالا نوبت داداشته

دخترم کلا علاقه زیادی به نوشتن داره و روزانه پای کامپیوتر میشینه و برای خودش تایپ میکنه بعد هم نشون ما میده تا غلط گیری کنیم ودر ورودی رو هم به تابلوی اعلانات تبدیل کرده

            

زهرا از ۲۰ مرداد روپو شش رو گرفته ۵ شهریور هم مقنعه چون زمان تحویل روپوش آماده نبود کفش هم خریده و کیف هم فکر نمیکنم براش بخرم چون پارسال ۲تا خرید و یکیش رو کلا استفاده نکرد اون یکی هم جنسش خوب بود و سالم مونده از طرفی هم دلم نمیاد براش نخرم آخه امسال دخترم کلاس اولیه

           

لوازم تحریر رو هم مدرسه گفتن فعلا چیزی نخرین تا بعد از شروع مدارس اعلام میکنیم چی تهیه کنید البته جا مدادی و چندتا لوازم تحریر فانتزی جهت ایجاد شوق ذوق براش خریدم

از حال خودم بگم که دیگه ظرفیت درس و دانشگاه رو در کنار یه بچه مدرسه ای که هر روز با دردسر میره مدرسه و یه پسر شیطون که مهد نمیره و هر روز دنبالم بیتابی میکنه و باید صبح زود توی خواب ببرمش پیشه مامانم و خودم جیم بشم و. . . رو واقعا ندارم

دلم میخواد یه جوری از این روزهای باقیمونده انرژی بگیرم تا برای روزهای پر کار که هر شبش با خستگی زیاد به خواب میرم و صبح آرزوی نیم ساعت وقت بیشتر برای خواب دارم آماده بشم

اواخر ماه رمضان بخاطر تعطیلات عید فطر مامانم اینا و خانواده عمو  و عمه مادر بزرگ بزرگ به یکی از روستاهای خوش آب و هوای اطراف شهرکرد رفتن ولی ما به خاطر کار بابایی نرفتیم فقط زهرا با بقیه راهی شد ولی با اضافه شدن تعطیلی سه شنبه مرخصی چهار شنبه ما هم به بقیه پیوستیم

             

             

             

واز اونجا که بر خلاف تصورمون مسیر خیلی طولانی شد و تا نزدیکی اصفهان رفتیم حیفمون اومد اصفهان نریم پس از اونجا راهی اصفهان شدیم ولی چون زمان کم بود ترجیح دادیم بیشتر به خرید برسیم تا تفریح چون واقعا این فصل سال که برای اونها هوا داره به سردی میره و همه چی تخفیف خورده واقعا حیفه که خرید نکنی

            

            

ولی اگه بشه چند روز باقیمونده رو هم قصد سفر دارم تا شاید عزمم رو برای شروع کار و تلاش دوباره جزم کنم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)