، تا این لحظه: 18 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره
، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

فرشته های کوچولو

ناگفته های 1

1392/6/6 15:44
نویسنده : مامانی
597 بازدید
اشتراک گذاری
وای که چقدر حس نوشتن نیستتتتتتت

حیف این روزهای قشنگ و این خاطرات شیرین که مامانی حوصله ثبتشون رو نداره و بعضا فراموش میشن

از اونجایی که نمیدونم از کجا شروع کنم پس هر چی یادم بیاد مینویسم

زهرا خانم علاقه خیلی خیلی زیادی به نقاشی داره وروزانه کلی وقت برای نقاشی و رنگ آمیزی میزاره این شد که دوباره همون آموزشگاهی که کلاس میرفت ثبت نامش کردم تا تابلوهای ناتمامش رو کامل کنه ولی این بار محمد مهدی رو هم ثبت نام کردم کلاس نقاشی با مداد رنگ

جلسه اول وقتی دید خواهرش بوم نقاشی داره غوغا به پا کرد که منم بوم میخوام پس به پیشنهاد مربی یه بوم نقاشی و پاستل براش خریدیم تا روی بوم نقاشی کنه

           

جلسه دوم هم ایندفعه زهرا گفت که میخوام مداد رنگ کار کنم مربیش هم گفت که هر جلسه توی هر کلاس که دوست داره بشینه

و اما محمد مهدی که به آلودگی هوای اهواز آلرژی نشون داده بود با سرد شدن یکدفعه هوا آلرژی شدیدی گرفت طوریکه بستری کوتاهی گرفت و. . .

         

پسرم حسابی شیطون و حادثه ساز شده هفته پیش آماده شدیم که بریم پارک ساحلی دم رفتن مشغول یه تماس شدم که یهو صدای جیغ محمد از حیاط اومد . . . و بابایی رفت و محمد رو با صورت و بینی خونی آورد

واقعا یه خطر بزرگ از سرش گذشته بود دقیقا نمیدونم چی شد ولی هر چی بود بین محمد مهدی و منقل با زغالهای داغ مربوط به ناهار پیش اومده بود این شد که محمد بعد از کلی بیتابی خونه پیش بابایی خوابید و من و زهرا و خاله ها(آجی و دختر خاله ها) رفتیم پارک و بللله دیدم که جشن بادبادکهاست خیلی به همه خوش گذشت ولی جای پسرم واقعا خالی بود

         

زهرا این ماه کلی دعوت تولد داشت بعضی ها رو فراموش کردیم یکروز هم دو جا دعوت داشت که هردو رو شرکت کرد و خیلی بش خوش گذشت ولی یادم رفت عکس بگیرمفقط از اولین تولد روشا

         

با درس و مدرسه حسابی مشغولیم بعضی روزا کیف در مدرسه میمونه بعضی روزا هم نمیمونه غذای مدرسه رو هم که نمیخوره و بعضی روزایی که میمونه اصرار دارم که غذاشو من ببرم مدرسه و مثل بعضی از دوستاش توی حیاط مدرسه غذا بخوره

       

حروف اسم دخترم که کامل شد برای دوستاش دفتر چه یادداشت خریدیم و زهرا صفحه اولش رو به نام تک تک دوستاش نوشت برای معلمش خانم شیرانی یک هدیه ناقابل و این دوتا کارت هم برای معلم و معلم یاورش گرفت و توش به خط خودش نوشت که عکساشو بعدا اضافه میکنم

      

کارنامه نوبت اول هم که دریافت شد و خدا رو شکر همه چیز خوب بود این روزا بازار دریافت جایزه زهرا حسابی داغه به بهانه های مختلف از اولین دیکته گرفته تا دندونایی که میوفته و روزایی که خوب شنا میکنه و چند تا طول استخر رو میره و برمیگرده و اتاقش تمیز بمونه و کارنامه خوبو حفظ قرآن و . . . . .. .. .

برای قسمت اول کافیه تا بیشتر به مغزم فشار بیارم

پ نوشت کیک ماهی میشه که این مطلبو آماده کردم ولی حوصله آپلود عکس نداشتم الانم عکسا ناقصه ولی دیگه آخر ساله و کلی مطلب ناگفته

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)