، تا این لحظه: 18 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره
، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

فرشته های کوچولو

دختر عزیزم . . .

1392/6/6 15:44
نویسنده : مامانی
539 بازدید
اشتراک گذاری
امسال خوشبختانه زهرا خیلی راحت مدرسه رفت حتی روز جمعه دلش برای مدرسه تنگ شده بود البته یکی ۲ بار صبح زود که بیدار شد میگفت آخه مگه مدرسه چیه که باید همش بریم؟

ولی امروز باهم صحبت کردیم میگفت مامان اولش که بیدار میشم اینو میگم ولی وقتی میرم مدرسه دیگه دوست دارم ولی پیش دبستانی اینطور نبود و همشو دوست نداشتم

                 

روزانه ۳ خط مشق دارن معلمشون معتقد که این ۳ خط رو خوب بنویسن بهتر از ۱ صفحه با خستگی و بی حوصلگیه و تا حالا ۳ شعر حفظ داشته

خوشبختانه دوباره تایم خوابشون تنظیم شده از مدرسه که میاد یه چیزی میخوره و با داداشش بازی میکنه و تکالیفش رو انجام میده تا ساعت ۴ که عمو پورنگ شروع میشه و تا ۵:۳۰ ادامه داره بعد از اون هم دوباره بازی ولی دیگه بین ۷:۳۰ تا ۸ میخوابه تا فردا صبح و اینقدر عمیق میخوابه که چند روز پیش از روی تختش افتاده بود ولی بیدار نشد

             

صبح هم که بیدار میشه خوشبختانه صبحانه رو خوب میخوره و تغذیه هم که هر روز ۱ شیر و ۱کیک و به قول خودش ۱ لقمه(سانویچ پنیر و گردو یا شکلات صبحانه یا الویه یا تخم مرغ . . .) و ۱ (پسته یا {ّار مغز یا مغز تخمه یا مغز بادام زمینی) این روزها هم ۲ تا نارنگی کوچولو میبره که یکیش رو به همبازیش میده و خوشبختانه اکثر اوقات میخورشون

دیروز میگفت که آبخوری مدرسه رو پیدا کردم و دیگه نمیخوام ظرف آب ببرم حالا نبرده ببینه چطور میشه ولی از مدرسه که برگشت گفت فردا دوباره با خودم آب میبرم

روز یکشنبه توی مدرسه زهرا جلسه بود بعد از صحبتهای آقای ابراهیمی و خانم احمدی مدیر مدرسه به کلاس بچه ها رفتیم و با معلم های هر کلاس صحبت کردیم

قرار بر این شده که برای ماه اول بچه ها رو برای برنامه کیف در مدرسه ثبت نام کنیم که تا ساعت ۱ ربع به چهار در مدرسه بمونن و ناهار رو همونجا بخورن

در مورد زهرا ۲ نکته هست اینکه غذاهای بیرون رو نمیخوره و مجبور میشم هر روز براش ناهار بزارم و دیگه اینکه تایمش خیلی طولانی میشه و امیدوارم باعث دلزدگی بچه ها نشه

                

وای که از وقتی بیشتر با خانم معلم زهرا آشنا شدم چقدر خیالم راحت شده مخصوصا که فهمیدم برای چند سال معلم نمونه شده و اینکه میگن ایشون(خانم شیرانی)علاوه بر درس به نکات تربیتی بچه ها هم خیلی توجه داره

بعد از پایان صحبتهای خانم شیرانی همه مادرا تک تک از بچه هاشون میپرسیدن و ایشون هم توضیح میداد که یکی دائم میره بیرون یکی زیاد صحبت میکنه یکی خیلی کند مینویسه و . . . و به بعضی ها هم میگفت که مشکل خاصی ندارن وقتی نوبت به من رسید با خوشحالی گفت که زهرا گل کلاس منه و عزیزمه و . . .

وای که چقدر خوشحال شدم تمام  طول مسیر قربون صدقه دخترم رفتم بعد هم براش یه هدیه خریدم بردم خونه و گفتم که معلمت اینا رو گفته

این روزها تبلیغ یک تاتر عروسکی رو میدیدم بدون توجه به زمانش دیروز با بچه ها رفتیم فهمیدیم که از شنبه شروع میشه برای اینکه تو ذوقشون نخوره رفتیم سینما و کلاه قرمزی و بچه ننه رو دیدیم

            

فراموش کردم عکس بگیرم این عکس مربوط به هفته گذشته رستوران گردان امپراطوره

زهرا خیلی خوشش اومد ولی محمد اصلا توجه نمیکرد ۲  ۳ بار منو برد بیرون برایخرید یه مقدار با موبایلم بازی کرد یه مقدار نق زد کمی هم تماشا کرد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)